اجتماعی

اعترافات دردناک یک نوجوان: از ازدواج می‌ترسم، چون خیانت را از کودکی دیدم

دختر ۱۶ ساله‌ای با مراجعه به کلانتری برای شکایت از یک مرد جوان گفت: رفتارهای خیانت‌آلود پدر و مادرم زندگی مرا به تباهی کشاند.

به گزارش آینه فردا؛ دختر ۱۶ ساله‌ای که با موهای رنگی و پوشش نامتعارف وارد مرکز انتظامی شده بود تا از یک مزاحم

خیابانی شکایت کند، درباره سرگذشت تاسف‌بار خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: پدرم تبعه یک

کشور دیگر بود که در عراق کار می‌کرد. مدتی بعد او از طریق یکی از بستگانمان به خواستگاری مادرم آمده بود که آن زمان

۲۸ سال داشت. خانواده‌ام خیلی تلاش کردند شناسنامه ایرانی برای پدرم بگیرند، ولی موفق نشدند. با وجود این، پدرم به

درخواست مادربزرگم در ایران ماند و کارگری در عراق را رها کرد.

تیره‌روزی‌ها و نابسامانی زندگی من از روزی آغاز شد که فهمیدم پدر و مادرم به یکدیگر خیانت می‌کنند. زمانی که ۷ سال

بیشتر نداشتم، پدرم دست مرا می‌گرفت و با خودش نزد زنان غریبه‌ای می‌برد که با آنها در ارتباط بود. ما چون ماهواره در

خانه داشتیم و من فیلم‌هایی از خیانت‌های زوج‌ها را می‌دیدم، خیلی زود فهمیدم که پدرم به مادرم خیانت می‌کند، ولی از

ترس چیزی نمی‌گفتم، چون پدرم مردی خشن و پرخاشگر بود که به‌راحتی مرا کتک می‌زد.

حدود ۲ سال بعد هم با دیدن یک فیلم در گوشی تلفن همراه مادرم متوجه ارتباط او با یک مرد غریبه شدم. در همان سن و

سال سعی می‌کردم پیام‌های او و آن مرد غریبه را بخوانم. چند بار خواستم این ماجرا را به دیگران و نزدیکانم بگویم، ولی

کسی حرف مرا باور نمی‌کرد.

یک بار وقتی در ۱۲ سالگی راننده یک پراید مزاحمم شد و مرا به داخل خودرویش کشاند، مادرم گفت: این موضوع را به

کسی نگو، چون بعد پدرت دیگر نمی‌گذارد بیرون از خانه بروی! در واقع من بهانه‌ای برای انتقام‌گیری پدر و مادرم از یکدیگر

بودم.

رفتارهای خیانت‌آمیز آنها در حالی برای من به یک کابوس وحشتناک تبدیل شده بود که حتی وقتی به چهره برادر کوچک‎‌ترم

نگاه می‌کنم، تصورات زشت و زننده‌ای وجودم را آزار می‌دهد و مدام به این نکته فکر می‌کنم که نکند او حاصل یک خیانت

باشد چراکه این ماجراها را در فیلم‌های ماهواره‌ای دیده‌ام.

 

در میان همین آشفتگی‌های خانوادگی، حدود ۵ سال قبل مادرم به طور ناگهانی ما را رها کرد و به مکان نامعلومی رفت.

البته من می‌دانستم او با یک مرد خارجی به دنبال سرنوشت خودش رفته است و یک سال قبل هم این موضوع را به پدرم

گفتم. اکنون با خانواده مادریم هم ارتباطی نداریم چراکه آنها به پدرم بی‌احترامی می‌کنند و او هم مرا مقصر رفتارهای مادرم

می‌داند!

از طرف دیگر، پدرم همچنان با زنان غریبه ارتباط دارد و من از این صحنه‌های تلخ بسیار ناراحتم. پدر و مادرم اختلافات زیادی با

هم داشتند و رفتارهای خیانت‌آلود آنها زندگی مرا نیز به تباهی کشاند، به طوری که حتی از ازدواج هم می‌ترسم.

من برای دل خودم موهایم را رنگ می‌کنم، اما یک موتورسوار مدام مزاحمم می‌شود و به همین خاطر به کلانتری آمده‌ام تا از

او شکایت کنم.

اقدامات مشاوره‌ای، آموزش مهارت‌های رفتاری و همچنین پیگیری شکایت این دختر نوجوان با دستور سرهنگ ابراهیم

عربخانی رئیس کلانتری گلشهر مشهد در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا