
به گزارش آیینه فردا و به نقل از روزنامه اطلاعات سال سخت و پرحادثهای را پشت سر نهادیم. سلسلهای از سوانح و حوادث پیش آمد که برخی بیسابقه بود. این اوضاع از سقوط بالگرد رئیس جمهوری سابق و وزیرخارجه به همراه امام جمعه و استاندار تبریز تا ترور اسماعیل هنیه در تهران و موشک باران اسرائیل از سوی سپاه پاسداران تداوم داشت.
در چنین شرایطی ملت ایران با یک کنش آگاهانه و مسئولانه، در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و در تابستان گرم و پرحادثه، با درک اوضاع خطیر کشور و منطقه، گزینش رئیس قوۀ مجریه را در دو مرحله به آخر رساند.
برای مردم صلح دوست ایران که بار ۸ سال جنگ تدافعی مقابل عراق را بر دوش کشیده و هنوز زخم و غمهایش را بر جسمها و در دلها نهان دارند، این همه بحران و تحریم، تطاول روزگار است. با این همه، در شرایطی نامتعارف که گسستی بیسابقه بین نهادهای رسمی و مردم پدید آمده و همه را نگران کرده بود، ملت ایران آزمونی تاریخی را تجربه کرد و به سرانجام رساند.
در این آزمایش پرمخاطره، دست اقلیتهای تنزه طلب و مدعی را کوتاه کرد تا یک دولت بیادعا و کاری روانه پاستور شود. دولت پزشکیان در چند روز پرتنش و بحرانی شکل گرفت و دولتی ائتلافی را به مجلس معرفی کرد تا امور مملکت بر زمین نماند. اما حقیقتی آشکار در مسیر این دولت قرار گرفت که آن را از دولتهای سابق و اسبق متمایز میکرد! آن حقیقت، ورشکستگی یا ناترازی برجا مانده از گذشته بود که حیاتیترین نیازهای مردم و جامعه را دچار فرسایش و آسیب میکرد.
آنچه به نام وفاق مطرح شد، دست آشتی بود که به سوی تمامی مدیران و بزرگان جریانهای سیاسی دراز شد تا توانایی حل مشکلات دوچندان شود. رئیس جمهوری از اندیشه و سیاستی که بر حذف رقبا و خالص سازی دولت و مجلس تأکید میورزید، فاصله گرفت تا از فرسودگی و اصطکاک نیروها و منابع اندک کشور جلوگیری کند. تقابل و تضاد، دههها بود که مانع وحدت رویه و همکاری بر اساس منافع ملی میشد، باید در یک نقطه، این رفتارهای نامتوازن مهار میشد و تمرکز دولتها بر حل مشکلات اساسی معطوف میشد. متأسفانه هنوز آن نوع سیاستگری و آن تفکر معیوب، طرفدارانی دارد که به هر قیمتی مانع موفقیت دولت میشوند و عدم توفیق دولت پزشکیان را پیروزی بزرگی برای خود تصور میکنند.
این تصورِ معیوب، البته سرچشمههای متعددی دارد. از فقر فکری و تنگ نظری فرقهای، تا منافع و کاسبی از طریق پروژهها و اطلاعات ویژه، یا بهرهمندی از رانت و مجوز و وامهای مسألهدار، و نیز بودجه سازی و طرحهای فضایی و همایشهای پرخرج و بیمخاطب با عناوین دهان پرکن، و بالاخره سوءاستفاده از شرایط تحریم و تورم و دسترسی به ارز بیحساب و نوش جان کردن چای دبش برای نصیحت به مردم که صبور و قانع بمانند. اینها لایق آشتی و وفاق نیستند و اگر روزن تنگ رد صلاحیت نبود، سالها و دهههای گذشته، بیشتر اینها از سیاست و مدیریت و نصیحت دست میکشیدند و به بازار و کاسبی در حجره یا زمین زراعتی و کشت سیب زمینی و پرورش شترمرغ قناعت میکردند.
دولت باید با مدیران ملی و ایراندوست، که اعتقاد و ایمانشان ظاهری نیست وفاق و وحدت داشته باشد. باید متخصصان باتجربه و کارشناسان زبده را به خود جلب کند و رئیس جمهوری آنقدر قدرت و قابلیت دارد که اجازه ندهد فلان نهاد کوچک، با سلیقه و توصیه پشت پرده، وزیر و مدیر لایق را برکنار کند یا صلاحیتش را زیر سؤال ببرد! اگر دکتر پزشکیان مستحکم در برابر زیاده خواهان و کاسبان و رانت طلبان نایستد، وفاق چه معنی دارد؟ اگر نتواند وعدههای کوچکش را برای چند قلم آرامش مردم در فضای حقیقی و مجازی وفا کند، چگونه ناترازی و تنگناهای بزرگ را چاره تواند کرد؟