چگونه بدون پول هم احساس ارزشمندی کنیم؟
«راز را نگه دار. این راز که ته جیبت فقط یک سکه مانده یا کرایه برگشتت را نداری.

لازم نیست پول داشته باشی تا کسی برایت صندلی نگه دارد. کافی است خودت را طوری نگاه کنی که انگار جایت در اتاق فرمان دنیاست.
نگاه کن به گربههای خیابان، چطور با وقار از روی جدول رد میشوند، انگار گربه بودن را خودشان اختراع کردهاند. کسی برایشان پولی نمیریزد، اما مهماند. ما هم میتوانیم.
اول از لبخند شروع کن. هیچ سرمایهای به اندازه یک لبخند مطمئن، تو را مهم نمیکند.
لبخندی که انگار همه چیز تحت کنترل است، حتی وقتی نمیدانی شام امشب چه خواهد بود. بعدش، با واژههایت لباس بپوش.
اگر نمیتوانی مانتوی نو بخری، میتوانی با جملهای شاعرانه وارد کافه شوی. بگو: «روزها کمی تلخ شدهاند، مثل قهوهای که میماند ته فنجان.»
و ناگهان میبینی آدمها به تو نگاه میکنند انگار داری نقش اول فیلمی فرانسوی را بازی میکنی. راه رفتنت را هم فراموش نکن. آرام راه برو. نه از خستگی، بلکه از وقار.
آدمهایی که عجله دارند یا دیرشان شده یا جا ماندهاند. تو قرار است مهم باشی، نه جا مانده. اگر کسی پرسید: کارت چیست، نگو: «بیکارم». بگو: «دارم بین پروژههایم تامل میکنم.» آدمهای مهم همیشه در حال تاملاند.
و مهمتر از همه: راز را نگه دار. این راز که ته جیبت فقط یک سکه مانده یا کرایه برگشتت را نداری.
مهم بودن یک عدد نیست. یک حس است. حس اینکه اگر نباشی، یک جای دنیا چیزی کم است. اگر قهر کنی، جهان کمی ساکتتر میشود.
پس تو، ای آدم معمولی بیپول، خودت را جمع کن، لبخندت را بزن، کلماتت را اتو کن و قدمهایت را آرام و محکم بردار. لازم نیست پول داشته باشی تا بدرخشی. فقط کافی است نور را از درونت روشن کنی.
نویسنده: بابک نبی
منبع: فرارو